خلاقیت

خلاقیت پدیده‌ای است که در آن چیزی جدید و به نوعی ارزشمند شکل می‌گیرد. آیتم ایجادشده ممکن است نامحسوس (مانند ایده، نظریه علمی، ترکیب موسیقایی و یا حتی یک شوخی) یا یک جسم فیزیکی (مانند اختراع، کار ادبی، نقاشی و یا حتی روشی برای تزئین یک غذا) باشد.

از خلاقیت در بسیاری از رشته‌های علمی و محورهای ارزش‌آفرین اجتماعی استفاده مضاعف می‌شود. در رشته‌هایی همچون: روانشناسی، مطالعات کسب‌وکار و علوم شناختی، آموزش، فناوری، مهندسی، فلسفه (به‌ویژه فلسفه علم)، الهیات، جامعه‌شناسی، زبان‌شناسی و اقتصاد، شاهد تأکید فراوان بر حل مسائل بر محور خلاقیت هستیم.

همچنین در برخی مسائل مهم اجتماعی، خلاقیت یکی از محورهای اصلی حل مسئله می‌باشد. پتانسیل ارتقای خلاقیت از طریق آموزش و پرورش؛ ترویج خلاقیت برای افزایش رشد اقتصاد ملی و استفاده از منابع خلاق برای بهبود اثربخشی آموزش و یادگیری، از آن جمله موارد هستند.

تاریخچه

فیلسوفان یونانی مانند افلاطون مفهوم خلاقیت را رد می‌کردند، آن‌ها ترجیح می‌دادند هنر را به‌عنوان یک نوع کشف درونی ببینند.

ـ «آیا یک نقاش خالق چیزی است که ما نقاشی می‌نامیم؟»

پاسخ افلاطون:

ـ «قطعاً نه، آن صرفاً یک تقلید است». (کتاب جمهور)

بیشتر فرهنگ‌های باستانی، ازجمله متفکران یونان باستان، چین باستان و هند باستان فاقد مفهوم خلاقیت بودند، و هنر را به‌عنوان یک شکل از اکتشاف و نه خلقت دیده‌اند. یونانیان باستان به هیچ‌وجه اصطلاحی برای «ایجاد» یا «خلق» به‌جز عبارت «make» ندارند، که فقط برای شاعران اعمال می‌شد.

در قرون آتی هم معمولاً مفهوم «خلق» در چهارچوب اعتقادات مذهبی فقط در اختیار خداوند بود و ترجیح می‌دادند باز هم از مفهوم «کشف» برای توضیح موارد لازم استفاده کنند. این روند تا رنسانس ادامه پیدا کرد. یعنی جایی که انسان به‌عنوان یکی از مخلوقات خداوند مورد توجه قرار گرفت و هنر و ادبیات عرصه‌ای برای برون‌ریزی‌های خلاقه او شد. اما در هر صورت اگر از افکار «توماس هابز» که معتقد بود «خلاقیت، عنصری کلیدی برای شناخت غایت انسان است» بگذریم، در فاصله بین رنسانس تا قرن نوزدهم، خلاقیت هیچ‌گاه بستر مستقیم تحقیقات واقع نشد.

«جیمز سی. کافمن» بعدترها مدل «Four C» یا چهار الگوی خلاقیت را برای تشخیص گونه‌های خلاقیت به‌عنوان سرآغاز رسمی مطالعات تخصصی در این زمینه، معرفی کرد:

  • * خلاقیت کوچک‌مقیاس = حل مسئله روزمره و بیان خلاقانه
  • * خلاقیت میانه = «یادگیری تبدیل» شامل «تفسیرهای معنادار شخصیتی از تجربیات، اعمال، و بینش»
  • * خلاقیت عالی = راهکارهای جدید مفید ارائه‌شده توسط آدم‌های حرفه‌ای
  • * خلاقیت بزرگ = خلاقیت تأثیرگذار بر الگوی زیستی بشر.

نظریه‌های فرآیند خلاقیت

در هشتاد سال اخیر، مطابق نیاز ایجادشده در خصوص چگونگی شکل‌گیری روند خلاقیت، تشریح مراحل آن، مسائلی که باعث نمایش آن می‌شوند و درنهایت گونه‌های بروز آن، نظریه‌های متعددی مطرح شده است. این نظریه‌ها به دنبال ایجاد و پیشنهاد چهارچوب‌هایی هستند تا روند خلاقیت را از یک اتفاق تصادفی، به امری قابل فهم و طبعاً قابل آموزش تبدیل کنند. عناوین برخی از این تئوری‌ها را مشاهده می‌کنید:

Incubation

Convergent and Divergent Thinking

Creative Cognition Approach

The Explicit-Implicit Interaction (EII) Theory

Conceptual Blending

Honing Theory

خلاقیت

خلاقیت

چهارچوب‌های ارزیابی خلاقیت

دانشمندان همواره به دنبال الگویی قطعی، مؤثر و جهان‌شمول برای ارزیابی ساده میزان خلاقیت در انسان‌ها بوده‌اند. الگویی مشابه پرسش‌نامه‌های شخصیت‌شناسی. برخی از تلاش‌هایی که در این زمینه انجام شده‌اند از این قرارند:

روش روان‌سنجی

گروه J. P. Guilford، پیشگام مطالعه روان‌سنجی مدرن خلاقیت بود، که چندین آزمایش را برای اندازه‌گیری خلاقیت در سال 1967 انجام داد:

  • * عناوین فیلم‌ها را به مخاطبان داده و از آن‌ها می‌خواست داستان و روایت آن را به دیدگاه خود طراحی و پیش‌بینی کنند.
  • * آزمون پاسخ سریع به کلمات است که گاهاً نتایجی غیرعادی به ثمر رسانده است و درعینِ‌حال هم‌اکنون مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • * برداشت مفاهیم از اشکال خاص و معمولاً آبستره. که این آزمون نیز در برخی موارد استفاده می‌شود.
  • * آزمون استفاده از وسایل غیرمعمول برای اهداف غیرمعمول. که در آن از متقاضی درخواست می‌شود با مجموعه‌ای از وسایل بی‌ربط یک وسیله مفید بسازد. (که تقریباً استفاده نمی‌شود)

رویکرد اجتماعی ـ شخصیتی

برخی از محققان یک روش اجتماعی ـ شخصیتی را برای اندازه‌گیری خلاقیت در پیش گرفته‌اند. در این مطالعات، ویژگی‌های شخصیتی مانند استقلال در قضاوت، اعتماد به نفس، فهمِ پیچیدگی، جهت‌گیری زیبایی‌شناختی و ریسک‌پذیری به‌عنوان ابزار خلاقیت افراد مورد استفاده قرار می‌گیرند.

یک تحلیل متقارن توسط «گرگوری فِست» نشان داد که افراد خلاق خصوصیاتی مشابه دارند: «غیرمتعارف، دارای اعتماد به نفس بیشتر، خودپسند، رانده‌شده، بلندپرواز، غالب، خصمانه و تحریک‌پذیر». همچنین در مورد روحیات مثبت آن‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: «باز و پذیرا، باوجدان، پذیرش‌گر، جنگنده و دارای تکانش‌گری قوی».

پرسشنامه‌های خودگزارشی

یک جایگزین روش زندگینامه است. این روش‌ها از ویژگی‌های کمی مانند تعداد انتشارات، اختراعات، و یا عملکرد یک انسان استفاده می‌کنند. درحالی‌که این روش برای شخصیت‌های بسیار خلاق طراحی شده است، اما امروزه آن را نیز به‌عنوان پرسشنامه‌های خود افشاگرانه شده مورد استفاده قرار می‌دهند که در ده حوزه تدوین شده و مهارت‌های خلاقانه افراد را مورد بررسی قرار می‌دهد. نسخه‌های متعددی از این الگو هم اکنون وجود دارد.

خلاقیت

خلاقیت

خلاقیت و هوش

ارتباط بالقوه بین خلاقیت و هوش از اواخر دهه 1900 مورد توجه بوده است، و بسیار مطالعات تأثیرگذاری در این حوزه انجام شده‌اند. مبنای این تحقیقات در همة حالت‌ها یکی از این الگوهای پنج‌گانه‌ای بوده است:

* خلاقیت زیرمجموعه‌ای از هوش است؛

* هوش زیرمجموعه خلاقیت است؛

* خلاقیت و هوش ساختار همپوشانی دارند؛

* خلاقیت و هوش بخشی از یک ساختار مشابه هستند (مجموعه‌های همزمان)؛

* خلاقیت و هوش ساختارهای متمایزی دارند (مجموعه‌های مجزا).

خلاقیت و شخصیت

با مطالعة افراد استثنایی و خلاق در تاریخ، برخی از صفات رایج در شیوه زندگی و محیط زیست اغلب آن‌ها یافت می‌شود. افراد خلاق در تاریخ معمولاً والدین حامی اما غیرسختگیر دارند. اکثر آن‌ها در سن کودکی علاقه‌مند به رشته خود بودند و اغلب مربیان بسیار حامی و ماهر در زمینه‌های موردِعلاقه خود در اختیار داشتند. علاقه‌مندی بیشتر آن‌ها در یک حیطه مشخص طبقه‌بندی نمی‌شده است. به بیان دیگر آن‌ها موضوعات مختلفی را در طول زندگی خود دنبال کرده‌اند. اکثر افراد خلاق تقریباً تمام زمان و انرژی خود را به هنر و صنعت خود اختصاص دادند. زندگی آن‌ها با تعهد شدید و چرخه کار سخت، و عزم آن‌ها تعریف شده که در نهایت دستیابی به موفقیت را در پی داشته است.

تئوری دیگر دربارۀ افراد خلاق، تئوری سرمایه‌گذاری خلاقانه است. در این تعریف فرد خلاق ایده‌ای را که کم‌ارزش و یا ناشناخته است، به نقطه‌ای که آن را به‌عنوان یک ایده جدید و خلاق نمایان می‌کند، توسعه می‌دهد. افراد خلاق توانایی کار روی چنین مواردی را که در ابتدا چندان خوشایند و یا قابل اعتنا نیست دارند. توانایی کار در شرایط مبهم، خصوصیت مشترک کارآفرینان و افراد خلاق است.

در خ

نوشته های درپیوند